کد مطلب:318389 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

چارچوب نظری، مفاهیم و متغیرها
گفتار اول



تأملی بر نظریات انقلاب و معرفی مدل پژوهش



با مطالعه كتابها و آثاری كه در مورد نظریه های انقلاب تدوین شده اند؛ سؤالی كه معمولاً نظر محققان را جلب می كند، این است كه چرا در زمینه انقلاب نظریه های متفاوت و گاه متضاد وجود دارد؟



با بررسی نظریه پردازیهای اولیه همچون نظرات افلاطون در كتاب «جمهور» ودیدگاه ارسطو در رساله «سیاست» و نظریات ماكیاولی در دو كتاب «شهریار» و «گفتارها» و یا نظرات ماركسیستی انقلاب، دیدگاه لنین و حتی نئو ماركسیستها: و نظریه معروف كاركردگرا - ساختاری پارسونز، یا نظریه های مربوط به چگونگی پیدایش جنبشهای توتالیتر، اعم از نظریه عامه مردم، دیدگاه مبتنی بر نقش طبقه متوسط و همچنین ویژگیها و مدل انقلاب كه توسط نظریه پرداز معاصر خانم هانا آرنت ارایه شده است و نظریه های افزایش انتظارات شامل نظرات الكسی دوتوكویل، كرین برینتون، جیمز دیویس و همچنین بررسی نظریه سركوبی غرایز از پیتریم. ا. سوركین، شاهد نظرات متعدد و گاه متضادی هستیم كه هر كدام تاكنون مورد بحث و بررسی در بوته نقد قرار گرفته اند.



بعضی گفته اند: انقلاب هنگامی رخ می دهد كه شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رو به وخامت گراید. بعضی دیگر بهبودی این شرایط را دلیل وقوع انقلاب دانسته اند و برخی از صاحب نظران اظهار داشته اند كه انقلاب می تواند در شرایط بهبودی و یا شرایط وخامت اقتصادی رخ دهد و وقوع انقلاب بستگی به انتقال فرهنگی یا اجتماعی یا هر دو خواهد داشت و شخص می تواند فهرست طویلی از این انتظارات را ارایه دهد.



به نظر می رسد بخشی از پاسخ سؤال فوق در این نكته نهفته باشد كه چون انقلابها متنوع و دارای ماهیّتهای گوناگونی هستند و جوامعی كه دستخوش انقلاب می شوند متفاوت اند، هر متفكر یا نظریه پردازی در بررسیهای خود با انواع خاصی از انقلابها یا جوامع برخورد داشته و بنابراین، پاسخی كه به علت وقوع پدیده انقلاب داده است با پاسخهای دیگران قدری یا كاملاً متفاوت است. البته، این مطلب بدین معنی نیست كه هر پاسخی را معتبر بدانیم. اشكالات روشی، بی دقتی و سطحی نگری نیز در بررسیها بسیارند و از این امر نباید غافل بود.



در هنگامه وقوع انقلاب اسلامی، نظام بین الملل دوقطبی بود و هر انقلابی به یكی از دو اردوگاه شرق یا غرب متمایل بود و انقلابهایی كه در جهان به وقوع پیوسته است اصولاً متكی بر دین مداری نبوده اند. در اردوگاه غرب بعد از رنسانس، انسان محوری مطرح بود و اردوگاه شرق نیز دین را افیون ملتها می پنداشت. در این صورت، تطبیق دادن پدیده انقلاب اسلامی با هر كدام از تئوریهای رایج در دنیای سیاست كاری عبث و بیهوده و به خطا رفتن است.(1)



اما آنان كه در چرایی انقلاب اسلامی به تدوین و بررسی یك عامل پرداخته اند، همچون فرضیه های توطئه، مدرنیزه كردن استبداد و دیكتاتوری،(2) هر كدام از این دیدگاه ها مورد كنكاش و نقد واقع شده اند.



البته، نوشته های دیگری در مورد پدیده انقلاب اسلامی با تأكید بر عوامل اقتصادی و اجتماعی، تأكید بر عوامل روان شناختی، رهیافت سیاسی به انقلاب، تأكید بر اهمیّت عوامل فرهنگی و رهیافت چند علتی به انقلاب نگارش یافته اند.



جدول ذیل كه از كتاب «انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن» نقل شده است بیانگر این دسته بندیها است.(3)



تأكید بر عوامل اقتصادی و اجتماعی تأكید بر عوامل روان شناختی (فردی و اجتماعی) رهیافت سیاسی به انقلاب تأكید بر اهمیّت عوامل فرهنگی رهیافت چند علتی به انقلاب

مثالها:



1. رابرت لونی در كتاب «ریشه های اقتصادی انقلاب ایران».



2. تدا اسكاچ پل در مقاله «دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران».



3. همایون كاتوزیان در كتاب «اقتصاد سیاسی ایران».



4. افرادی كه براساس نظریه نظام جهانی والرستین مطلب می نویسند.

مثالها:



1. ماروین زونیس در كتاب «شكست شاهانه».



2. افرادی كه براساس روش روان شناسی اجتماعی جیمز دیویس مطلب می نویسند.



3. نویسندگانی كه برمبنای نظریه محرومیت نسبی تدرابرت گر نوشته اند؛ مانند فرخ مشیری در كتاب «دولت و انقلاب اجتماعی در ایران».

مثالها:



1. ایرواند آبراهامیان در مقاله «علل ساختاری انقلاب ایران» كه برمبنای نظریه انقلاب هانتینگتون نوشته شده است.



2.كسانی كه براساس نظریه بسیج منابع چارلز تیلی مطلب نوشته اند، مانند: میثاق پارسا دركتاب «ریشه های اجتماعی». انقلاب ایران و جرالد گرین در مقاله «ضد بسیج به عنوان یك روش انقلابی».

مثالها:



1. علی دوانی در كتاب «نهضت روحانیون كتاب ایران».



2. حامد الگار در «ریشه های انقلاب اسلامی».



3. آصف حسین در كتاب «ایران اسلامی؛ انقلاب و ضد آن».



4. گیلز كیل در كتاب «انتقام خداوند».



5. یان ریشار در مقاله «تفكر معاصر شیعی».

مثالها:



1. مایكل فیشر در «ایران از اختلاف مذهبی تا انقلاب».



2. نیكی كدی در «ریشه های انقلاب ایران».



3. فرد هالیدی در مقاله «انقلاب ایران: توسعه ناموزون و مردم گرایی مذهبی».



4. جان فوران در كتاب «مقاومت شكننده».



ولی آیا امكان پذیر است در این تنوع دیدگاه ها و با توجه به عنوان پایان نامه و سؤال اصلی آن، مسیری را یافت كه ما را از سر درگمی بیرون آورد و راهگشای مطالعات ما در زمینه پدیده انقلاب اسلامی باشد؟



پاسخ مثبت است. با مطالعه نظریه های انقلاب و تفكر در پدیده انقلاب اسلامی ایران، می توان مدل ذیل را پیشنهاد نمود:



انقلابها در شرایط غیر قابل تحمل رخ می دهند. به عبارت دیگر، هیچ انقلابی وقوع نمی یابد، مگر اینكه ابتدا نارضایتی از وضع موجود صورت گیرد. این نارضایتی می تواند در زمینه مسایل مختلف اقتصادی، سیاسی، مذهبی و... یا همه و یا تعدادی از اینها باشد. در كنار این نارضایتی موجود باید یك آرمان جدید یا آرمانهای جدید متعددی نیز پدید آیند و یك روحیه انقلابی - كه اكثراً برگشت ناپذیر است - نیز به وجود آید. علاوه بر اینها، نقش رهبری و ساختارهای متشكل نیز برای وقوع شورشهای انقلابی لازم است. اما عوامل كه نارضایتی از وضع موجود، آرمان جدید، روحیه انقلابی و ایفای نقش رهبری و ساختارهای آن را پدید آورند، ممكن است مختلف و فراوان باشند. تركیب این عوامل بسته به شرایط تفاوت می كند و مسیرهای متفاوتی در رسیدن به شرایط چهارگانه فوق وجود دارد.



پس از وقوع شورشهای ناشی از چهار شرایط فوق، پیروزی یا شكست جنبشها در غالب موارد بستگی به مجموعه قدرت آنان در مقایسه با مجموعه قدرت رژیم مربوطه دارد. البته، عناصر قدرت فقط شامل عناصر محسوس نیستند، بلكه عناصر غیر محسوس را نیز در بر می گیرند. تعداد همراهان، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و حمایت بین المللی از عناصر محسوس قدرت رژیمها هستند، در حالی كه مدیریت لایق در رده عناصر نامحسوس قدرت آنان قرار می گیرند.



در زمینه انقلابیون نیز، تعداد همراهان، حمایت بین المللی و... از عناصر محسوس قدرت و نوع رهبری (منسجم یا متفرق)، نوع اندیشه سیاسی انقلابی و وحدت یا تفرق آن، شدت و ضعف نارضایتی از وضع موجود و... از عناصر نامحسوس تعیین كننده میزان قدرت هستند.



تركیب عناصر تشكیل دهنده میزان قدرت انقلابیون یا رژیمها نیز همانند وجود مسیرهای مختلف پیدایش شرایط بنیادهای چهارگانه مذكور، متنوع است.



اینكه گفته شده پیروزی یا شكست انقلابیون در غالب موارد (و نه همه موارد) بستگی به مجموعه قدرت آنان در مقایسه با مجموعه قدرت رژیم مربوطه دارد،به این دلیل است كه امكان دارد سوء محاسبه باعث شود كه رژیم مربوطه قدرت انقلابیون را بیش از میزان واقعی آن برآورد كند و اشتباهاً تصور نماید كه قدرتمقابله با آنان را ندارد و تسلیم گردد و یا گاهی، انقلابیون با چنین سوء محاسبه ایی تسلیم گردند.



از نظریه فوق می توان چنین نتیجه گرفت كه محققان پدیده انقلاب باید با استفاده از روشهای مختلف علمی، از جمله: بررسیهای موردی بر روی جوامعی كه دستخوش انقلاب شده اند، مسیرهایی را كه شرایط چهارگانه را پدید می آورند و همچنین تركیبات مختلف عناصر قدرت را كشف نمایند.



هرچند این امر به دلیل تنوع مسیرها و تركیبها و نیز سخت بودن ارزیابی عناصر نامحسوس قدرت، مشكل جلوه می كند، امّا برای شناخت دقیق پدیده انقلاب، پیشگویی آن و درك راه های جلوگیری از انقلاب، باید به نظریه های معتبر در موارد مذكور در مدل فوق دست یافت.



برای به كارگیری و آزمون این نظریه، می توان چنین گفت كه بحثهای انقلاب به دو قسمت چرایی و چگونگی انقلاب تقسیم می شوند.



منظور از چرایی انقلاب، آن دسته از عوامل و زمینه های اصلی و كلی وقوع انقلاب است كه هر نظریه معمولاً پس از بررسیهای تاریخ انقلابها استنتاج می كند.



امّا منظور از چگونگی انقلاب، مجموعه ایی از حوادث و تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی است كه در تاریخ یك كشور رخ داده و باعث پیدایش عوامل اصلی و كلی شده است.



براساس نظریه نویسنده كتاب «سیری در نظریه های انقلاب» در قسمت چرایی وقوع انقلاب، چهار شرط بنیادی باید وجود داشته باشد:(4)

1. نارضایتی انقلابی از وضع موجود.

2. گسترش اندیشه سیاسی جایگزین.

3. گسترش روحیه انقلابی.

4. ایفای نقش توسط رهبری و ساختارهای متشكل.

چهارمین شرط بنیادی در چرایی وقوع انقلاب، یعنی ایفای نقش رهبری و ساختارهای متشكل دارای كار ویژه هایی است كه عبارت اند از:

1. تحریك نارضایتی ها در جامعه.

2. بیان و تبلیغ اندیشه سیاسی جایگزین.

3. تنظیم استراتژی و تاكتیكهای حركت انقلابی.

4. تحرك روحیه انقلابی در جامعه.

5. ایجاد سامان سیاسی جدید.

6. بسیج و به میان آوردن توده ها.

7. تلاش برای رساندن انقلاب به اهدافش.





1 - محمدحسن رجبي، زندگينامه سياسي امام خميني قدس سره، ج 1، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص 59.

2 - حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج 4، تهران: اميركبير، 1358، صص 396و397.

3 - محمدحسن رجبي، پيشين، ص 76.

4 - جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1361، ص 232.